۸۱

خاک خاااااک

۸۰

چرا غمگینم انقدررر!

تعجب داره! خودت که بهتر می دونی چرا...

۷۹

حسِ بی عرضه ترین آدم دنیا رو دارم...بی عرضه ی بدبخت

۷۸

نمی دونم چرا یجوریم انگار میخوام گریه کنم

۷۷

یکیو داشته باشی که وجودش، حرفاش، تعریفاش حتی دعواهاش به دلت بشینه...

اگه باشه تو ناامیدترین باشی

توخالی ترین باشی

ناتوان ترین باشی

 بی هنرترین باشی

بی استعدادترین باشی

زشت ترین باشی

 بی عرضه ترین باشی

ترسوترین باشی

تنهاترین باشی...

ولی با وجودش با حرفاش تو بهترین حس ها رو همراه خودت داری...خیال می کنی امیدوارترین تواناترین باعرضه ترین شجاع ترین زیباترین آدم روی زمین هستی...

فقط و فقط با وجود اون یه نفر! چقد خوبه داشتن همچین کسی وقتی بدترین حسای دنیا باهاته! حتی اگه قدرتمندترین باشی!

۷۶

بعضی وقتا به خودم اجازه میدم تو خلوتم آزادانه حسادت کنم 

حسرت بخورم

دلم برای خودم بسوزه

چون بعضی وقتا نمی تونم خودمو بزنم به اون راه که همه مثه هم نمیشن...هر کی یه تواناییاو برتریایی داره...منم دارم...

ولی اون بعضی وقتا هیچی تو خودم نمیبینم و حس پوچی دارم

و مثه الان دلم میخواد آزادانه حسادت کنم و دلم برای نداشته هام بسوزه...

حسادت می کنم و حسرت میخورم و بیشتر تو خودم مچاله میشم

اونقدر غرق بشم تا فردا سبک شم و بیام رو آب...

و روز از نو...تا دوباره بتونم به خودم بباورونم که منم آره!

میگذره...خداروشکر گذریه!

۷۵

روزشماریم قط نشده

هست...سر جاشه

من تا قبل اون میرم

حتما ازین مزخرف دونی میرم

۷۴

آدمِ بی شعور

آدمِ الاااغ

نفهمِ آشغال

امیدوارم زودتر از شَرِت خلاص شم...تو باشی و من رفته باشم

مثه خرررر بمونی تو گِللل

هیچ کی بهت محلِ ... نده

...

ازین به بعد موقع شنیدن خودمو می زنم به اون راه

هر چی رو دلم خواست میشنوم

هر چی رو دلم نخواست نمیشنوم

یواش میشم تو کارام

سعی می کنم لفت بدم هر کاریو

کی میشه دلم خنک شه

کی میشه با پوزخند از کنارشون رد شم

خیلی زود

خیییلیییییی زود

زوووووده زود

۷۳

میخوام بازم غر بزنم خدا

میشه خیلی جدی نگیری...یا اگرم جدی میگیری نزنی یه جوری به کمرم که دیگه پانشم؟!

اگرم خواستی بزنی یه جوری بزنی که کولن از صحنه ی روزگار محو شم مثلن؟!

من تعیین تکلیف نمی کنم واست ولی منم جزیی از خودتم یه خدای خیلی خیلی خیلیییی کوچیک رو زمین خداییت

خوب پس این حقو دارم که بخوام تعیین تکلیف کنم یکم لااقل

من حتی از نشستن رو این صندلی هم خسته م

خوبه احمق یه کاری از اونم خواست باز اسم منو صدا نزد بی شعور!

دلم میخواد الان لباسای خونه تنم باشه و خودم بندازم تو تختم و مچاله شم...

و گوشی ای وجود نداشت که هی توش ول بچرخم و چک کنم ...

۷۲

هر باااار که صبح پامیشم میگم کی تموم میشه این رفتن به سرکار مزخرفم

ینی صبح هامم خسته شدن از۶، ۷ سال غر زدنه من

ینی یه صبح نشد با علاقه برم سر کار

یه صبحممم نشد

میگم تموم و من دیگه نمیخوام برم سر کار

میگم می مونم خونه و تو سن ۳۴ سالگی میرم تو تخت و میگم به دررررک که بیکارم

به درررک حقوق و مزایا

به درررک مستقل بودن

میرم میخزم زیر پتوم و میگم به درَک ِ روز به درَکِ شب

من همیشه این زیر می مونم و بعضی وقتا پامیشم میرم یه چی کوفت می کنم و یه دستشویی و دوباره بخزم تو همون تخت لعنتی

انقد اینکارو تکرار کنم تا مرگ بیاد سراغم

بعد می ترسم از فکرام...می ترسم یه بلایی سرم بیاد سر این ناشکریا...و بعد به خدا میگم باوررر کن من ناشکری نمی کنم...من ناشکر نیستم...من فقط و فقط خسته ام...خسته...

و بعد روز از نو اما با همون منوال روز قبل

من تنهام خیلی تنها...

خبر داری؟!

۷۱

سرم درد میکنه

رو هوام

هوا هوای اختلالات ماهانه س

گند بزنه به این هوا

که از زمین و زمون بیزارت می کنه

کم بیزارم از همه چی که این هوا دوبلش می کنه

۷۰

دلم میخواد انقد بگم لعنتی تا بمیرم

لعنتیییی

لعنتی

لعنتیییی

لعععنتی

لعنتی

لعنتییی

لعنتیه لعنتییی

۶۹

دلم میخواااادددد انقد بگم خسته ام تا بمیرمممم

خسته ام

خسته امممم

خسسسسته ام

خستههههه

۶۸

دلم میخواد صندلیمو بدم عقب، جفت پاهامو با کفششش بذارم رو میز و سرم تکیه بدم به پشتی صندلی و چشام ببندم و هیچچچچ صدای جز صدای اسپیلت نشنوم

۶۷

بی حوصله ترینم

بی حال ترینم

بی امیدترینم

بی انگیزه ترینم

بی حس ترینم

دعوا دارم ولی دعوا نمی کنم

داد و بیداد دارم ولی ساکتم

غمگین ترینم

۶۶

خوب نیستم...

جمله ای که صبح بلند شدم به خودم گفتم 

"کِی این رنج دوران تموم میشه"

۶۶

یکی از کارایی که انجام میده و حالمو بد می کنه

غمگینم می کنه

من فرقققق دارم

دوست و رفیق و همکارش که نیستم

خیلی بی شعورییییی

خیلییی

۶۵

این چه حس مزخرفه لعنتی ایههه

حسه پر از خالیییی

پوچچچچ

بی معنیییی

و حتی آشغاااال

۶۴

دلم برا بانو سوخت...

از بس من ناله کردم و غر زدم از کارمو همکارام اونم دیش ب خوابشونو دیده تو خواب باهاشون بحث کرده...و میخواسته بقیه کارای منو انجام بده...مامان معمولی تعریف کرد ولی من بغضم گرفت...که چرا من اینقدر احمقم که اونارو هم درگیر اعصاب خوردیام کردم

تقصیر خودمه همه چی از خواب بانو تا اذیت کردن خودم...

معذرت میخوام بانو



63

 چشام بدجوری پف کرده!

دیشب که زود خوابیدم

صبحم به موقه پاشدم

گریه هم نکردم

پس این پف و سنگینی چشمام چی میگه؟!

۶۲

از روز شمارم فقط ۳۰ روز مونده! کائنات به دادم برسیییید

۶۱

می دونی چیه؟

این دنیا خودشم می دونه داره به کجا میره...ما هم می دونیم داریم به کجا میریم

دلخوشی داشته باشی سر پا می مونی

نداشته باشی زنده زنده میمیری هر لحظه هر دقیقه میخوای که نباشی