-
۸
دوشنبه 26 آذرماه سال 1397 00:42
خدایا ببخشید بازم...ولی نمیخوای این بازیو تموم کنی؟ من بشخصه از بازی کردن خسته ام...میشه تعدیل نیرو کنی؟
-
۷
دوشنبه 26 آذرماه سال 1397 00:39
ازت ناراحتم خیلی هم! تو از اون دسته آدمایی هستی که باشه هات فقط رو هواست! ........، تو که حرف با عملت یکی نیست...فقط نمی دونم چرا هستی !!!
-
۶
دوشنبه 26 آذرماه سال 1397 00:29
و برای چندمین بار خسته ترینم...
-
۵
دوشنبه 26 آذرماه سال 1397 00:28
و خیال کردم فقط دوست داشته شدن در ازای همه ی نداشته هایم کافیست...
-
۴
دوشنبه 26 آذرماه سال 1397 00:27
و من خیال کردم که "عشق" درمانگر است!
-
۳
دوشنبه 26 آذرماه سال 1397 00:26
خدا جون واقعا چرا مردارو انقدر خنگ آفریدی و ماهارو با انتظار اینکه بدون حرف زدنِ مستقیم فهمیده شدن!!!!! چرا آیا؟؟؟!!! خدایا ببخشید تو کار خداییت دخالت می کنم ولی این ترکیب رو مقابل همم قرار دادی؟! اون انتظار داره من حرف بزنم تا فهمیده بشوم!! و من انتظار دارم فهمیده بشوم بدون اینکه حرف بزنم!!
-
۲
دوشنبه 26 آذرماه سال 1397 00:21
روز خیلی شلوغی داشتم خیلی خسته شدم خیلی بد بود آدمها هم خیلی مزخرف بودن امروز از همه شون خستم از کارمم خستم خیلی خیلی خسته آدمای کارم باعث این همه خستگی و دلزدگیمن... من با کار کردن مشکلی ندارم...تنبلی هم تو کارم ندارم... ولی متاسفانه تنبلی کردن تو کار بهترینه من احمقم که تند تند کارامو انجام میدم...چون همین باعث میشه...
-
۱
دوشنبه 26 آذرماه سال 1397 00:02
یک دو سه امتحان می کنم یک دو سه!! وقتی همش در حال فرارم از هر علت جوندار و بی جونی! اینجا تنها جاییه که کسی نیس...نیاز به توضیحم ندارم... من این "فقط مجازی بودن" رو دوست دارم... من این بین سه نقطه هام فاصله نذارم ها م رو هم بیشتر دوست دارم... من این "علامت تعجب" های آخر جمله هامم دوست دارم! من با...